خلاصه داستان:
در سفر برای نجات ایرانیان دربند، رستم راه دشوار را انتخاب می کند. راهی که گرچه کوتاه تر است اما پر از دام های اهریمنی و هیولاهای جادویی است. )رستم( دل به دریا زده و بعد از یزدان پاک، تنها دل خوشی اش، اسب تیزرو و وفادارش، رخش است... اما ماجراهایی که برای این اسب و سوارش پیش می آید روشن می کند که آیا این دوستی تا پایان هفت خوان دوام می یابد یا با مرگ یکی از آن دو پایان می پذیرد..؟؟!!